تفکر استراتژیک یکی از موضوعات مهم در تعیین استراتژی سازمانها است؛ البته تا حدی کمتر از سایر مباحث مورد توجه قرار گرفته است. وقتی به استراتژی فکر میکنیم، معمولاً برنامهریزی، اجرا و پیادهسازی آن به ذهن میآید اما تفکر استراتژیک چندان مطرح نمیشود. این مقاله به تشریح تفکر راهبردی و انواع آن در سازمانها میپردازد. اگر تفکر راهبردی به درستی درک شود، میتواند اثربخشی برنامهریزی و کارایی استراتژیهای کسبوکار را بهبود بخشد. به همین دلیل در این مطلب به مزایا و ویژگیهای تفکر راهبردی و ارتباط آن با هوش سازمانی و هوشمندی استراتژیک اشاره خواهد شد که میتوانند نقش مهمی در تصمیمگیریهای سازمانی داشته باشند.
تفکر استراتژیک: تعریف
تفکر استراتژیک تمرینی مهم برای جهتدهی به استراتژی راهبردی با در نظر گرفتن نتیجه نهایی است. این موضوع به کسبوکارها کمک میکند بتوانند شرایط مختلف را تصور کنند و برای حالات مختلف آمادگی داشته باشند. برخلاف رویکردهای محدودی که بر پیشرفتهای جزئی در حل مسئله تکیه میکنند؛ تفکر راهبردی دستورالعملهایی را برای ارزیابی انتخابها و مطابقت تصمیمگیریها با اهداف نهایی ارائه میدهد. این نوع تفکر برای توسعه برنامه استراتژیک به کار میرود و افرادی که در تهیه این برنامه مشارکت دارند باید آماده هدایت عملیات و اتخاذ تصمیمات تاکتیکی تا رسیدن به نتیجه موردنظر باشند.
در بسیاری از مواقع، نیاز به مهارت تفکر راهبردی بیشتر احساس میشود، به ویژه زمانی که مدیران عملیاتی تعامل محدودی با رهبران تنظیمکننده برنامه استراتژیک دارند یا برنامه بهروز نشده و ارتباط کمی با چالشهای موجود دارد.
تفکر استراتژیک مانند نگاه کردن به کل اتفاقات است؛ یعنی ابتدا از بالا به کلیات نگاه کنید و بعد از آن به صورت جزء به جزء، همه موارد را از نظر بگذرانید. کسی که تفکر استراتژیک را در خود پرورش میدهد، برنامهریزیهایش را بر اساس آن انجام میدهد و فعالیتهایش را در راستای ایجاد مزیتهای رقابتی ارزشمند پیش میبرد.
هنری مینتزبرگ، تفکر استراتژیک را تصویری واضح و یکپارچه از کسبوکار در ذهن تعریف میکند؛ رالف استیسی آن را برنامهریزی بر اساس یادگیری میداند و گری هامل این نوع تفکر را معماری هنرمندانه و دقیق بر پایه خلاقیت و برداشت از کسبوکار میداند. با این حال، صرف تعریف تفکر راهبردی کافی نیست، چرا که این مفهوم بسیار پیچیده است. هر یک از این تعاریف به جنبه خاصی از این مفهوم میپردازند و هیچ کدام جنبههای گوناگون آن را به طور کامل شرح نمیدهند.
اهمیت تفکر استراتژیک
پیش از هر چیز اجازه دهید به این موضوع بپردازیم که اساساً چه نیازی به تفکر استراتژیک وجود دارد؟ یکی از تأثیرات بارز تفکر راهبردی، افزایش هوش رقابتی در سازمان است. با بهرهگیری از این نوع تفکر، سازمانها قادر خواهند بود اطلاعات ورودی را با سرعت و دقت بیشتری بررسی و نتایج حاصل را ثبت کنند و در صورت نیاز به اشتراک بگذارند. این فرایند منجر به بهبود تبادل داده، اطلاعات و دانش در سازمان شده و تصمیمگیریها را بهبود میبخشد. تفکر راهبردی به سازمان امکان میدهد محیط خود را با دقت و سرعت بیشتری شناسایی و مانند راداری عمل کند که با کشف فرصتهای جدید و تهدیدها، سازمان را در ارزیابی بهتر رقبا و یادگیری از تجربیات آنها یاری میکند. این قابلیت باعث میشود سازمان بتواند با نظارت و آگاهی دقیقتری برنامهریزی و تصمیمگیری کند.
وقتی شما به عنوان یک کارآفرین، صاحب کسبوکار یا حتی کارمند، تفکر استراتژیک داشته باشید، مزایای متعدد دیگری نیز برای شرکت و کسبوکار شما ایجاد خواهد شد. از جمله این مزایا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- هماهنگی تیم با استراتژی شرکت
- اتخاذ تصمیمات هوشمندانه و بلندمدت که با تصمیمات همکاران و مدیران همسو و مکمل هستند
- جلب تعهد کارکنان و همکاران برای حمایت از تصمیمات
- بهبود عملکرد تیم و افزایش نتایج کار تیمی و کسبوکار
- ترویج فرهنگی که در آن از تفکر ناب، حمایت و اقدامات استراتژیک تشویق میشوند.
تفکر راهبردی علاوه بر مزایای سازمانی، مزایای شخصی و حرفهای ارزشمندی نیز دارد. از جمله این مزایا میتوان به کسب اعتماد و احترام همکاران، مدیران و افراد تحت سرپرستی اشاره کرد. این نوع تفکر به شما کمک میکند به عنوان یک رهبر مؤثر در سازمان شناخته شوید و تأثیرات مثبتی بر محیط کاری خود داشته باشید.
اجزای اصلی تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک یکی از عناصر کلیدی موفقیت در هر سازمانی است، اما کمتر از سایر مباحث استراتژی مورد توجه قرار گرفته است. این نوع تفکر شامل مجموعهای از عناصر و ویژگیهای مهم است که میتواند اثربخشی برنامهریزی استراتژیک را افزایش دهد و کارایی استراتژیهای کسبوکار را بهبود بخشد. برای داشتن تفکر راهبردی در یک سازمان، لازم است تا اجزا و عناصر زیادی را در سازمان ایجاد کنید. برخی از این اجزا عبارتند از:
- چشمانداز: اولین و مهمترین عنصر تفکر راهبردی، داشتن چشماندازی واضح است. در این مرحله، سازمان باید اهداف خود را به دقت مشخص کند تا همه فعالیتها و تصمیمگیریها در راستای دستیابی به این اهداف باشد.
- تمرکز: پس از تعیین چشمانداز، لازم است انرژی و منابع سازمانی با اهداف مشخصشده همسو شوند. این تمرکز به سازمان کمک میکند از پراکندگی و اتلاف منابع جلوگیری کند.
- فرصت: سازمان میتواند با استفاده از تفکر راهبردی، فرصتهای موجود در محیط اطراف را شناسایی و از آنها بهرهبرداری کند. شناسایی فرصتها، نقشی حیاتی در پیشرفت و رشد سازمان دارد.
- سرعت عمل: سازمانهایی که میتوانند سریعتر از رقبا از فرصتها استفاده کنند، برنده خواهند بود. سرعت عمل در بهرهبرداری از فرصتها یکی از عوامل کلیدی در موفقیت استراتژیک است.
- پیشرفتها: سازمان باید به صورت مداوم به بهبود و توسعه فعالیتها و فرآیندهای خود بپردازد. این پیشرفتها میتواند از طریق نوآوری، بهبود کیفیت و افزایش کارایی حاصل شود.
- اهرمهای رشد: استفاده از منابع و قابلیتهای موجود برای تسریع رشد سازمانی یکی دیگر از عناصر مهم تفکر استراتژیک است. اهرمهای رشد میتواند شامل منابع مالی، انسانی و تکنولوژیکی باشد.
برای داشتن تفکر راهبردی که در نهایت به پیشرفت در استراتژی راهبردی سازمان میانجامد، لازم است موارد بالا را به دقت مورد بررسی قرار دهید.
ویژگیهای کلیدی تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک یا راهبردی، پنج ویژگی اساسی دارد که به افراد و سازمانها کمک میکند در محیطهای پیچیده و پویا به طور مؤثرتری عمل کنند. این ویژگیها عبارتند از: نگرش سیستماتیک، تمرکز بر هدف، فرصتجویی هوشمندانه، تفکر در زمان و فرضیهسازی.
نگرش سیستماتیک
نگرش سیستماتیک در تفکر راهبردی مستلزم آن است که فرد متفکر بتواند شبکهای کامل از ارزشها و ارتباطات بین آنها را در ذهن خود ترسیم کند. این رویکرد سیستماتیک و یکپارچه از کمتوجهی به جنبههای مهم و حیاتی در برخی از بخشها جلوگیری میکند. با در نظر گرفتن تمامی اجزا و روابط بین آنها، میتوان به درک عمیقتری از مسئله رسید و تصمیمهای بهتری اتخاذ کرد.
تمرکز بر هدف
یکی از ویژگیهای بارز تفکر استراتژیک، توانایی در شناخت و تمرکز بر هدف سازمانی است. این تمرکز به افراد کمک میکند تمامی انرژی و منابع خود را در راستای تحقق اهداف تعیینشده متمرکز کنند. با داشتن یک هدف روشن و مشخص، میتوان استراتژیها و اقدامات را به سمت دستیابی به آن هدف هدایت و از پراکندگی و اتلاف منابع جلوگیری کرد.
فرصتجویی هوشمندانه
تفکر استراتژیک همچنین به معنای استقبال از ایدههای جدید و شناخت فرصتهای موجود است. فرصتجویی هوشمندانه یعنی توانایی شناسایی و بهرهبرداری به موقع و با دقت از فرصتها. این ویژگی به سازمانها امکان میدهد در محیطهای متغیر و رقابتی، به سرعت واکنش نشان دهند و از مزایای رقابتی بهرهمند شوند.
تفکر در زمان
یکی دیگر از ویژگیهای حیاتی تفکر راهبردی، توانایی تفکر در زمان است. این نوع تفکر مانند پلی است که زمانهای گذشته، حال و آینده را به یکدیگر متصل میکند. با در نظر گرفتن گذشته و تحلیل وضعیت فعلی، استراتژیها و برنامهها برای آینده تدوین میشوند. این رویکرد کمک میکند آینده را بر اساس توانمندیها و قابلیتهای امروز برنامهریزی و به طور مداوم مسیر پیشرفت را ارزیابی و اصلاح کنیم.
فرضیهسازی
تفکر راهبردی با خلاقیت و تفکر تحلیلی همراه است که این دو منجر به ویژگی مهمی به نام فرضیهسازی میشوند. فرضیهسازی، فرآیندی است که با طرح یک سؤال آغاز میشود. سپس از طریق آزمون فرضیهها، پاسخهای ممکن بررسی و سنجیده میشوند. این رویکرد به افراد و سازمانها اجازه میدهد سناریوهای مختلف را بررسی و بهترین مسیر را انتخاب کنند.
تفکر راهبردی با ترکیب نگرش سیستماتیک، تمرکز بر هدف، فرصتجویی هوشمندانه، تفکر در زمان و فرضیهسازی، به سازمانها کمک میکند در محیطهای پیچیده و متغیر به شکل مؤثرتری عمل کنند. این ویژگیها به مدیران و کارکنان امکان میدهند به طور مداوم استراتژیهای خود را بهبود ببخشند و به اهداف بلندمدت خود دست یابند. با بهرهگیری از این پنج ویژگی، میتوان تصمیمات بهتری گرفت و مسیرهای موفقیت را هموارتر کرد.
ویژگیهای افراد دارای تفکر استراتژیک
افرادی که دارای تفکر استراتژیک هستند، چندین ویژگی شاخص دارند. به عنوان مثال:
- چابکی: این افراد قادرند به سرعت به تغییرات محیطی پاسخ دهند و تصمیمات لازم را اتخاذ کنند.
- آگاهی کامل: آنها به طور کامل از موضوعات و شرایط پیرامون خود آگاهی دارند و میتوانند اطلاعات موردنیاز را جمعآوری و تحلیل کنند.
- تفکر سیستماتیک: این افراد به صورت نظاممند و سیستماتیک میاندیشند و میتوانند فرآیندهای پیچیده را به بخشهای قابل مدیریت تقسیم کنند.
- درک عمیق: آنها مفهوم اصلی موضوعات را به خوبی درک میکنند و میتوانند استراتژیهای مؤثری برای حل مسائل ارائه دهند.
در نهایت، تفکر راهبردی یک ابزار قدرتمند برای بهبود عملکرد سازمانی و دستیابی به اهداف بلندمدت است. با پیادهسازی عناصر و ویژگیهای تفکر استراتژیک، سازمانها میتوانند در محیط رقابتی امروزی موفقتر عمل کنند.
چگونه در کسبوکار، تفکر استراتژیک داشته باشیم؟
تفکر استراتژیک در کسبوکار به تحلیل و ارزیابی موقعیتهای کلیدی و استراتژیک میپردازد و به سازمانها کمک میکند اهداف خود را تنظیم و مشکلات، فرصتها و تهدیدها را شناسایی کنند. این نوع تفکر به ویژه در محیطهای تجاری پیچیده و در حال تغییر امروزی اهمیت ویژهای دارد، جایی که تغییرات سریع علمی و تحولات محیطی میتواند تأثیرات زیادی بر عملکرد کسبوکارها داشته باشد. این نوع تفکر با ارائه یک دیدگاه جامع از کسبوکار و محیط پیرامونی آن، قادر است به سازمانها در کسب مزیتهای رقابتی و انعطافپذیری در برابر تغییرات محیطی کمک کند.
تفکر استراتژیک شامل استفاده از تفکر خلاقانه است که با تحلیل دقیق محیط و پیشبینی روندهای آینده، به توسعه استراتژي راهبردی مؤثر برای بهبود عملکرد کسبوکارها و ایجاد مدلهای نوآورانه کمک میکند. در نهایت، این نوع تفکر به کارآفرینان و مدیران کمک میکند با ایجاد و پیادهسازی مدلهای کسبوکار جدید و تطبیقپذیر، به موفقیتهای پایدار و مداوم دست یابند.
تفکر استراتژیک و برنامهریزی
تفکر راهبردی و برنامهریزی استراتژیک، دو مفهوم کلیدی در مدیریت استراتژیک هستند که گاهی به اشتباه به جای یکدیگر معرفی میشوند، در حالی که هر کدام نقش و کارکرد متفاوتی دارند.
- تفکر استراتژیک: به عنوان یک مهارت مستمر و فعال و به معنای تجزیه و تحلیل دائمی و واکنش به تغییرات محیطی است. این نوع تفکر در هر لحظه و در تعامل پیوسته با دنیای واقعی به کار گرفته میشود و به مدیران و کارآفرینان امکان میدهد به طور مؤثر با فرصتها و تهدیدها مواجه شوند. برخلاف برنامهریزی استراتژیک که به صورت دورهای و در زمانهای مشخصی از سال اجرا میشود، تفکر استراتژیک همواره در جریان است و به سازمان کمک میکند به طور مداوم و پویا نسبت به تغییرات و شرایط جدید واکنش نشان دهد.
- برنامهریزی استراتژیک: از سوی دیگر، فرآیندی سیستماتیک و زمانبندی شده است که شامل تدوین اهداف بلندمدت، تدوین استراتژیها، پیادهسازی و کنترل عملکرد شود. این فرایند در دورههای خاصی از سال انجام میشود و برای تحقق اهداف از پیش تعیینشده طراحی شده است. در واقع، برنامهریزی استراتژیک به عنوان یک چارچوب منظم برای تنظیم و پیادهسازی استراتژیها عمل میکند.
برنامهریزی استراتژیک
در حالی که تفکر استراتژیک به عنوان نیروی محرکهای برای خلاقیت و نوآوری عمل میکند، برنامهریزی استراتژیک به عنوان یک فرآیند ساختاریافته و منظم، اجرای این ایدهها را تضمین میکند. بدون تفکر راهبردی، برنامهریزی استراتژیک ممکن است به روتینهای خشک و بیروح تبدیل شود که تأثیر چندانی بر عملکرد واقعی نداشته باشد. به طور مشابه، بدون وجود برنامهریزی استراتژیک، تفکر راهبردی میتواند به تولید ایدههای خلاقانه اما بینتیجه منجر شود.
بنابراین، برای دستیابی به نتایج بهینه در مدیریت استراتژیک، ضروری است که تفکر راهبردی و برنامهریزی استراتژیک به طور همزمان و مکمل یکدیگر عمل کنند. تفکر راهبردی به عنوان نیروی محرکهای برای ایجاد و اصلاح استراتژیها عمل میکند، در حالی که برنامهریزی استراتژیک بهعنوان یک فرآیند منظم، این استراتژیها را به عمل در میآورد و به مدیریت سازمان کمک میکند به اهداف خود دست یابد.
سخن پایانی
تفکر استراتژیک یک مهارت ذهنی حیاتی است که توانایی تحلیل و تصمیمگیری استراتژیک را بهبود میبخشد و تأثیر بهسزایی بر نتایج کلیدی عملکرد دارد. موفقیت هر سیستم اجتماعی در هر سطحی به ظرفیت تفکر راهبردی اعضای آن وابسته است. اگرچه تفکر راهبردی ممکن است ویژگیهایی از دیگر سبکهای تفکر مانند تفکر خلاق، تفکر سیستمی یا تفکر انتقادی را در بر داشته باشد اما معادل مستقیمی برای هیچکدام از آنها نیست.
این مهارت نه تنها برای مدیران سازمانهای تجاری بلکه برای هر فردی در هر سطحی، حتی در زندگی شخصی ضروری است. انسانها در هر زمینهای نیازمند اتخاذ تصمیمها و انتخابهای استراتژیک هستند تا بتوانند به اهداف خود دست یابند و با تغییرات محیطی سازگار شوند.